ماه محرم
آرام آرام نوای لبیکش را میشنوم که همواره وجودم را از طنین آن صوت دل انگیز مهرش به لرزه در می آورد می خوانمش همان ارباب خوبان را که کودکانی در خیمه هایی لب تشنه منتظر دیدار قامتش در طاق آسمانند اما آب چکیده از خون اربابم کودکانش را به تقلا درآورده امید خیمه های آتش زده است و چادرهای مالیده به خاک است عباس عظمت دنیا از وجودش هر آن به جهان چون جوهری سیاه از هراسش میکند نگاهش مست نگاه خدایش و دستانش در راه خیمه گاه به دستان خدا رسیده است که در آغوشش گرفته و یاور برادرش در تکیه ی زمان صحرای داغ دیده است اسبش در جویبار وحشیانه ی عدوانش و یادگارهای تیرش بر تن یار به سمت خیمه ها می آید اما اربابم را با خود ندارد خدایا ماه ز...
نویسنده :
narges maman matin
12:15